به گزارش سرویس زنان «خبرنامه دانشجویان ایران»؛ حقوق بشر به ویژه زمانی که پای زنان در میان باشد برای کشورهای غربی دستاویزی تکراری در راستای مداخله در امور سایر کشورها به حساب میآید. صدای شعار این کشورها در حمایت از حقوق زنان بلند است اما پشت شعارهای فریبنده آنها چیزی جز افول ارزشهای اخلاقی و انسانی نیست. با این تفاسیر آیا میتوان شعار کشورهای غربی در حمایت از زنان را پذیرفت؟
اکنون که حقوق بشر به عنوان یک رهیافت آرمانی، به ابزار سیاسی کشورها تبدیل شده و غرب از این حربه بیشترین بهره برداری سیاسی را میکند لازم است شرایط زنان در این کشورها را دقیقتر بررسی کنیم. در همین راستا با «مهدیه شادمانی دکتری روابط بینالملل، استاد دانشگاه و پژوهشگر و فعال حوزه زنان» گفتوگو کردهایم که در ادامه مشروح آن را میخوانید:
زنان در فرهنگ غرب چه جایگاهی دارند و آیا کشورهای غربی توانستهاند زن را به جایگاه اصیل خود برسانند؟
در ابتدا باید به این نکته اشاره کنم که وقتی صحبت از زن غربی یا شرقی میشود منظور جغرافیای شرق و غرب عالم نیست بلکه از یک فرهنگ صحبت میکنیم. پس در حقیقت زن شرقی یا غربی میتواند در هر نقطهای از جهان زندگی کند.
در خصوص جایگاه زن در فرهنگ غرب باید اذعان کنم که ما در عین حال که شاهد ضعف جایگاه زن در غرب هستیم اما شاهد اقتدار گفتمانی غرب در حوزه زن و خانواده در هژمونی غرب نیز هستیم. یعنی حاکمیت گفتمان نظام سرمایهداری در حوزه مسائل جنسیتی، فضای افشای چالشهای عینی و آسیبهای اجتماعی زنان در کشورهایی که به عنوان مهد نظام سرمایهداری مطرح هستند را محدود ساخته است.
اگر بخواهیم به صورت دقیق درباره جایگاه زنان در غرب صحبت کنیم باید بدانیم که در نظام مردسالار غربی زنان به عنوان ابزار تجارت سفید و صنعت سکس مورد توجه هستند و برخلاف شعارهای کذب حقوق بشری که سخن از تساوی و احقاق حقوق زنان میزنند، واقعیت این است که در الگوی نظام اجتماعی غرب، زن به عنوان ابزار، وسیله کسب درآمد شرکتهای اقتصادی برای سود بیشتر و دستمزد کمتر است.
یعنی هویت آنها بر اساس سود شکل گرفته و یک نمونه از حضور ابزاری زنان را شاید بتوان در جنگ جهانی اول دید که به عنوان مهمترین نیروی صنعتی غرب به تولید مهمات پرداختند. حتی در واقعیت آزادیهای مدنی هم که دربارهاش بسیار شعار داده شده باز با دو مقوله سود و ابزار مواجه میشویم و متاسفانه به دلیل ابزارهای رسانهای پیشرفته غرب میبینیم که واقعیت تحقیرآمیز زن غربی نشان داده نشده و با تبلیغات کاذب و رسانههای قدرتمند، به دنبال ترویج اومانیسم، لذتگرایی و معرفی تمدن منحط غربی به عنوان الگویی اصیل هستند که متاسقانه اثرش را در تقدسزدایی از جایگاه مادر در فرهنگ غربی و تزلزل بنیان خانواده میبینیم.
با توجه به نکاتی که فرمودید به نظر شما جریان مدرنیته در احقاق حقوق زنان به ویژه در غرب توانسته موفقیتی کسب کند؟
نوع نگاه مدرنیته به زن برخلاف نگاه متعالی اسلام منطبق با جایگاه فطری و طبیعی او نیست. یعنی نیاز و توان زن بدون توجه به مرد و محدودیتهای فیزیولوژیکی و روحی زن با مردان یکسان در نظر گرفته شده و الگوی مدرنیته برای زنان یک الگوی متعادل نیست و افراط در حضور اقتصادی زن برایش زمینهساز حقوق مضاعف نشده و بدون توجه به ویژگیهای طبیعی، ذاتی و شخصیتی دارای حقوق یکسان با مردان است.
در این الگو به دلیل حاکمیت عقل مدرن و سوژگی انسان شاهد هستیم که حق طبیعی مدرن بر اساس اراده انسانی و قوانین طبیعی نه الهی وضع میشود. در نهایت نیز در فرهنگ مدرنیته تساوی حقوق زن و مرد به معنای تساوی انسانی و احترام به کرامت ذاتی زن نیست.
در قالب حقوق شاید زنان غرب به یک سری آزادیها رسیده باشند اما واقعیت این است که مبنای این حقوق هم جنسیت زن و در نهایت تحقیر جنسی بوده؛ همان طور که در سوال قبل هم اشاره کردم، فرهنگ غرب و مدرنیته مربوط به جغرافیا نیست و متاسفانه در جامعه امروز ایران هم شاهد تاثیرگذاری جریان مدرنیته در پوشش شعار احقاق حقوق زنان هستیم.
احقاق حقوق در قالب ترویج فردگرایی، ترجیح مصلحت فردی بر مصالح خانوادگی و ترجیح حضور اجتماعی بر خانه در قالب الگوی مردانه شکل گرفته و متاسفانه برخلاف سنت و ارزشهای بومی ما، مدرنیته با رویکرد تجددگرایی به بهانه تساوی حقوق زن و مرد زمینه حضور افراطی زنان را در نهادهای اقتصادی و در بعصی مواقع گسست در نهاد خانواده را ایجاد کرده است.
به نظر شما در حال حاضر اصلیترین چالشهای پیش روی زنان در کشورهای غربی چیست؟
ببینید زن غربی که در مسیر مدرنیته حرکت میکند به دلیل اینکه در جهت به فعلیت رساندن استعدادهای فطری خودش حرکت ندارد دچار بحران از خود بیگانگی و بحران هویت میشود. یعنی اگر بخواهیم اصلیترین مشکل و بحران زن غربی را بدانیم باید این دو بحران را در نظر بگیریم زیرا توجه به خود طبیعی به جای خود فطری و حقیقی زمینهساز ایجاد ناکامی و سرگشتگی زنان شده است.
در حقیقت نظام سرمایهداری با ایجاد بستر پرورش زن بر مبنای فردگرایی و اومانیسم زمینهساز تزلزل خانواده به عنوان کارآمدترین نهاد اجتماعی شده است. وقتی نهادی که اصلیترین کارکردش تثبیت منزلت اجتماعی یک زن است ضعیف شود قطعاً آن زن درگیر از خود بیگانگی میشود.
حتی جنبش فمنیسم هم که با شعار رهایی زن از قیود زیست سنتی مطرح شد در نهایت زمینهساز بر دوش گذاشتن یک سری مسئولیت مضاعف بر زنان بوده و تغییر ذهنیت زنان نسبت به ازدواج و خانواده را به همراه داشته است. نتیجه این مسئله هم، ترویج فردگرایی با هویتی شبیه به الگوهای مردانه بوده و الان نیز شاهد حیرت و سرگردانی زنان غرب هستیم.
با توجه به نزدیک شدن به سالگرد اغتشاشات زن زندگی آزادی، فکر میکنید دلیل حمایت کشورهای غربی از این جریان چیست؟ آیا این کشورها واقعاً به دنبال آزادی زنان ایرانی بودند؟
ببینید بعد از انقلاب اسلامی به دلیل تعارض الگوی جمهوری اسلامی با غرب در خصوص زنان این زمینه ایجاد شد تا نظام سلطه با بهرهگیری از ظرفیت زنان، از آنها به عنوان پیاده نظام در لایههای جنگ نرم در ابعاد فرهنگی، سیاسی و امنیتی استفاده کند.
از سوی دیگر باتوجه به نقش مهم زنان در شکلگیری و تثبیت خانواده، تمرکز دشمن در براندازی نرم بر ظرفیت زنان بوده و خب همانطور که مستحضرید آمریکا چهار محور اصلی را در استراتژی خود برای دگرگونی سیاسی در طول این چهار دهه بعد از انقلاب لحاظ کرده است یعنی اصلاح اقتصادی، ایجاد زمینه تغییرات سیاسی، ترغیب در جهت اصلاح آموزشی و در نهایت گسترش نقش زنان در سیاست و اقتصاد.
همچنین در این میان، در ده سال اخیر در قالب پروژههای مختلف استحاله فرهنگی را در جامعه زنان پیگیری کردهاند که هدف آن تقویت اپوزیسیون و تصویرسازی سیاه از جایگاه زنان در نظام اسلامی بوده. شاید بتوان گفت مهمترین مرحله پروژه استحاله فرهنگی را در سال گذشته و با شعار زن زندگی آزادی مطرح کردند. نظام سلطه سعی داشت در یک جنگ سیاسی با ایجاد نافرمانیهای مدنی قدرت ژئوکالچری جمهوری اسلامی را تضعیف کند. توجه صرف به مطالبات جنسیتی که هدف آن از بین بردن عفت و حیای جامعه زنان و ترویج اباحهگری و هرزگی زنان بود نشان میدهد که دشمن در قالب پروژه کشف حجاب به دنبال احقاق حقوق زنان نیست.
به نظرم این مسئله به خاطر ترس از قدرتگیری زن انقلاب اسلامی و ارائه الگوی تکامل یافته برای زنان کشورهای دیگر است. همان طور که مستحضرید، وقوع انقلاب اسلامی و ارائه الگوی پوشش اسلامی برای بانوان کشورهای اسلامی و حتی اروپایی زمینهساز گسترش اسلامگرایی و حجاب بوده و منجر به تضعیف اهداف نظام سرمایهداری و نگاه سودآور و ابزاری به زنان شده است.
مصاحبه از زهرا پلوئی